سلام به همه تون
باور کنین از مشغله حتی یه کوچولو فرصت نوشتن اینجا رو هم ندارم
دختر ما روزبه روز فهمیده تر وخانوم تر وجواب حاضرتر میشه وکوچکترین خطایی از چشای زیبا ونکته بینش پنهان نمیمونه.
دیروز وچند روز گذشته خاله شکوه خونمون بود کلی با خاله حال نمودن ایشون.
مکالمه جالبشون:
خاله شکوه : ماشالا روژین شما خیلی حرف میزنی .
دخترم: فکر کنم به شما رفتم خاله شکوه (همه اذعان دارن این دو دقیقا مثل هم هستن از خیلی نظرهای رفتاری)
***************************
خاله تا از خواب بیدارشد ورختخوابشو جمع کرد رو به دختر خواهر : پاشو میخوام پتوت رو جمع کنم.
دخترم: (بدو رفته اونجایی که خاله خوابیده بود ودیده که خاله جای خودشو جمع کرده)نه چون تو مال خودتو جمع کردی نیازی نیست من خودم جمع میکنم.
خاله شکوه : برو به مونه بگو بیاد تختشو جمع کنه .
دخترم : ولش کن اون همینطوری شلخته اس.
**********************
اینروزها پرشین تون کلی وقت از ما میگیره ودیدن کارتونهاش علاوه بر روژین شامل حال ماهم شده وبا دخترمون سه تایی به تماشا میشینیم.
از چیزای دونه دار اصلا خوشش نمیاد تا تبلیغ پومپورتو میده میگه : بابایی از اینا نخریا دونه دارن من خوشم نمیاد.
از امبلت(منظور همون املت) واستانبولی ولوبیا پلو اصلا خوشش نمیاد
بادمجون پوست کندن رو دوست داره ولی خوردنشو اصلا دوست نداره.